محل تبلیغات شما


نگاهی به فیلم "اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر"

آنچه معمولا بهعنوان یک اصل مشترک در تعاریف و طبقه بندی های انواع و اقسام کمدی یافت میشود ومبنای این تعاریف قرار می گیرد، اصل تضاد است. آنچه پتانسیل کمدی نهفته در موقعیت ها و شخصیتها را بیرون میکشدو مخاطب را به خنده وا میدارد تضادی است که به نوعی در میان شخصیتها و یا شخصیتهاو موقعیت ها نمود می یابد. زوج های طلایی تاریخ سینمای کمدی چون لورل و هاردی، جریلوئیس و دین مارتین و چیچو و فرانکو بر الگوی تضاد میان شخصیتها (تضاد فیزیکی،شخصیتی یا هر دو) شکل گرفته اند. از سویی تضاد میان شخصیت و موقعیت نیز از نمونههای فراوان در تاریخ سینماست که در انواع و اقسام گونه ها و سبک ها نمود یافتهاست؛ زن پوشی مردان در فیلم های بعضیا داغشو دوست دارن، توتسی و خانمدات فایر از تضاد میان موقعیت نه و شخصیت مردانه کاراکترهای اصلی و نیزبرخی ملاحظات جانبی که موقعیت آنها را در خطر انداخته‌، کمدی های موفقی میآفرینند؛ تضاد میان شخصیت و موقعیت اجتماعی پیرامون او در سریال کمدی شبهایبرره به خلق کمدی می انجامد و انواع و اقسام تضادهایی از این دست در آنجابودن، بزرگ، ما فرشته نیستیم و . یافت میشود که هر کدام درسبک و ژانر خود نمونه ای موفق به حساب می آیند.

گاهی تضاد درمضمون و ساختار اثر وجود دارد، که یکی از انواع مهم کمدی یعنی کمدی سیاه در اینحوزه قرار می گیرد. کمدی سیاهغالبا موضوعات تیره و تلخی چون مرگ، جبر اجتماعی، عشق های ناکام، تنهایی، فقر،اعتیاد و. را دستمایه قرار میدهد و با پرداخت شوخ طبعانه این مسائل، تضادیبنیادین در لایه های زیرین اثر رقم میزند. عموما در چنین آثاری قراردادهای مرسومسینمایی و اجتماعی زیر پا گذاشته میشود و ساختارشکنی، خود به ساختار چنین کمدیهایی بدل میشود.

با ذکر این مقدمه به سراغ یکی از معدود نمونه های موفق و قابل اعتنای کمدیسیاه در سینمای ایران، فیلم اشکان، انگشترمتبرک و چند داستان دیگر میرویم تا با بازیابی و بازشناسی مولفه های کمدی سیاه در این فیلم به درک دنیایسازنده آن و شناخت لایه های زیرین اثر دست یابیم.

در فیلم اشکان، انگشتر متبرک و چندداستان دیگر همان مضامینآشنای کمدی سیاه به چشم می آید؛ مرگ، تنهایی، عشق ناکام، تناقضات فلسفی و . جوانمجسمه ساز و دوستش، دو سارق نابینا(رضا وشهروز)، مرد مال خر و پسر و خدمتکارش، دوآدمکش، دو دختر دانشجوی پزشکی، اشکان، یک افسر پلیس و سربازش مجموعه شخصیتهایی راتشکیل میدهند که در موقعیتهایی غریب و سرشار از تضادهای پیدا و پنهان گرفتار شدهاند؛ موقعیتهایی تلخ از سرگردانی و سردرگمی آدمهایی که در تناقضات خود گم شده اندو هویت باخته اند. این بی هویتی و گمگشتگی یکی از مولفه های رایج در کمدی سیاه بهحساب می آید. شاید عجیب نباشد اگر نقش اجتماعی و خانوادگی تعریف شده ای برای آنانوجود نداشته باشد. منش، گرایش و یا طرز فکر مشخصی در شخصیتها یافت نمیشود. مکری بهطرز هوشمندانه ای شخصیتهای داستانش را بی خانواده و فاقد هویت اجتماعی مشخصی ترسیممیکند. و اگر هم خانواده ای باشد یا همچون ارتباط مرد مال خر و پسرش مخدوش و از همگسسته است و یا چون خانواده اشکان همگی به کام مرگ خودخواسته خزیده اند. و همهاینها بی هیچ تأکیدی بر عنصر خانواده جریان می یابد.

نخستین تصویر فیلم نمای بسته ای است از مجسمه ساز و دوستش، که تدوین آن بهشیوه نما-نمای مقابل شکل گرفته. تصنع، کرختی و بی حالتی این دو نفر در بحث پیرامونارزش آثار هنری علاوه بر خلق نوعی فضای مضحک در تضاد با کارکرد کلاسیک این شیوهتدوین که در انتقال حسی قوی میان شخصیتها است، قرار می گیرد. در تدوین این سکانساز ابراز احساسی عاشقانه، تنش، و یا رازگشایی خبری نیست. به جای آن شخصیتهاییمبهوت و درگیر مقوله ارزش آثار هنری قرار می گیرد، که با شوخی با کیارستمی وسینمای هنری کنایه ای زیرکانه به فضای هنری موجود مطرح میکند، و شکل مواجهه باجهان اثر را نیز نشانمان میدهد. کارائیب پیشگوی آثار هنری است که موفقیت هنرمندانو آثارشان را پیشگویی میکند. این پیشگویی نخستین، نشانه ای از جهان شکل گرفته اثربر پایه تصادف و واقعیت های ناسازگار است؛ واقعیتهایی که با خلق موقعیت های کمیکناسازگار با منطق جهان واقعی، با عبور از مرز تضاد به ضدیت میرسد و منطق خود رابنا میکند.

دو مرد نابینا که می خواهند از جواهرفروشی سرقت کنند، دو آدمکش که از مهر وعطوفت سخن می گویند و شیوه آدمکشی مهربانانه را با منطق خود توجیه میکنند، اشکانکه قصد خودکشی دارد اما به طرز عجیبی نمی میرد و . همان واقعیت های ناسازگار استکه در ضدیت با منطق جهان واقعی قرار می گیرند. این ضدیت منجر به خلق موقعیت هایکمیک بلاهت باری میشود که اوج آن را می توان در سکانس تلاش مزبوحانه اشکان برایخودکشی با طناب دار دید. و یا در سکانس تشریح جنازه که با تقسیم قاب به دو موقعیتتشریح جنازه و نحوه مرگ، تضاد مضحکی میان واقعیت و برداشت ما از آن را به نمایش میگذارد و موضوع مرگ را چنین ابلهانه به سخره می گیرد. و این چنین است، صحبت هایاشکان با روانپزشکش مبنی بر یافتن نشانه ها، چیدمان پت و مت وار جنازه ها در اتاقتوسط دو دانشجو، و خواستگاری رضا از یکی از دانشجویان در میان جنازه ها.

پلیس عاشق پیشه و سرباز خیال پردازش هر یک در رویای عشق خود سر می کنند، عشقیکه فرجام ندارد. مأمور پلیس دلباخته دختری است که در قسمت صندوق یک فروشگاه کارمیکند اما از ابراز احساسش عاجز است.این موقعیت تراژیک نیز به شیوه ای شوخ طبعانهو ابلهانه، با قرار گرفتن مداوم پلیس در صف خرید فروشگاه و هربار بی نتیجه ماندنشبه سخره گرفته میشود.

رضا در جایی از فیلم درباره تنگ ماهی که به همراه دارد می گوید که از اینماهی فقط سه تا توی دنیا هست. یکیش توی جنگ مرد، یکیشم که کور شدم نتونستم پیداشکنم. ویژگیش اینه که اگه توی هر آبی ولش کنی میره وصل میشه به یک سر دنیا. آبهاهمشون به هم وصلن. از این ماهی واسه مسیریابی استفاده میشه» (نقل به مضمون). اینماهی مسیریاب همان کارکرد سنجاقک در طوفان سنجاقک را دارد؛ تئوری که می گوید بال زدنیک سنجاقک وسط صحرای آفریقا باعث به وجود آمدن طوفان وسط اقیانوس اطلس میشود» یعنیتک تک جزئیات کوچک و بزرگ در کائنات به یکدیگر مرتبطند. حال در فیلم اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر نیزماهی مسیریاب چون نخ تسبیحی همه آدمها و موقعیت های بی ربط و ناسازگار فیلم را دریک سیر علت و معلولی به هم ربط میدهد. حتی در کارکردی عینی این ماهی در یک روندعلت و معلولی موجب مرگ آدمکش، دستگیری پسر مال خر و خدمتکارش، دستگیری شهروز و .میشود. اما مهمترین تضاد و ضدیت فیلم در همین ارتباط علت و معلولی است. جهانی کهبر مبنای تصادف، پیشگویی و انگشتر شانس بنا نهاده شده قاعدتا نباید در یک نظام علیدقیق بگنجد، اما این فیلم دنیا و منطق خاص خود را دارد؛ منطق واقعیت های ناسازگار.ضد قاعده بدل به قاعده می گردد؛ تصادف و شانس در نظام علی دقیق جای می گیرد؛ و همهاینها تداعی گر جمله هر تزی آنتی تز خود را در خود دارد» میشود؛ اشاره ای است بهنگاه هگل به ماهیت زندگی. هر چیزی با ضد خود معنا می یابد. شب بدون روز، خیر بدونشر، هستی بدون نیستی، ازل بدون ابد معنا نمی یابد. همانطور که این واقعیت هایناسازگار، آدمهای عجیب و موقعیت های غریب در کنار و در پیوند با هم معنا می یابند؛سیر روابط علت و معلولی که در نهایت در یک مسیر دایره وار همه اینها را به هم ربطمیدهد. و در پایان پیشگویی کارائیب در رابطه با ارزش اثر هنری مرد مجسمه ساز بهطرز خنده دار و شگفت انگیزی محقق میشود، و اشکان نیز گویی با مرگ خود علاوه برتحقق پیشگویی کارائیب، خود نیز به سعادت و رستگاری مورد اشاره روانپزشکش ( همانفرشته آسمانی) نائل میشود.

کارائیب، ماهی مسیریاب و منطق واقعیت های ناسازگار

مرگ روی دیگر زندگی است

ناقوس مرگ برای که به صدا در می آید؟

های ,کمدی ,موقعیت ,تضاد ,فیلم ,یک ,که در ,کمدی سیاه ,و یا ,قرار می ,و موقعیت ,اشکان، انگشتر متبرک ,فیلم اشکان، انگشتر

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

معماران enininen راهنمایان تور hotnetwpencue کتابخانه عمومی علامه دهخدا دانلود آهنگ شاد جدید مجسمه رزین|فروش عمده مجسمه پلی استر|تولید مجسمه guicourcare بانک سوالات شیمی دبیرستان پوسته راینبو