نگاهی به فیلمکپی برابر اصل»
عباس کیارستمی یکی از سینماگران صاحب سبک و شناخته شدهدر عرصه جهانی است، که رئالیسم شاعرانه او و سادگی لحن بیان و عناصر ساختاری اشتوجه علاقمندان زیادی را در سرتاسر دنیا به خود جلب کرده است و همچنین پیروان زیادینیز راه او را ادامه داده اند که جز نمونه های اندکی چون جعفر پناهی و نوری بیلگهجیلان نتوانسته اند به جوهره و اصالت آثار این هنرمند و نیز موفقیت او در سطح بینالمللی دست یابند. کیارستمی غالبا دغدغه های انسانیو جهان شمولی را در آثارش مطرح میکند؛ مفاهیمی چون عشق، مرگ، دغدغه های جنسیتی،ارتباطات انسانی و .
کیارستمی در فیلم کپی برابر اصل»از مفهوم اصالت در هنر و ماهیت بازآفرینی هنری سخن میگوید؛ آنچه که برخی به عنوانحدیث نفس فیلمساز می شمارند و اشاره او به مفهوم اصالت و بازآفرینی را، ارجاعی بهخود، آثار هنری و مقلدانش میدانند. هر چند چنین برداشتی از اثر چندان دور از ذهنو نادرست به نظر نمیرسد، اما تلقی ساده انگارانه ای است از آنچه که در فیلم بهنمایش در می آید، و نیز تقلیل نگاه و جهان برساخته اثر به مفهوم اصالت هنری و قیاسآن با محصول بازآفرینی هنری است؛ این که اصالت در هنر به چه معناست؟ آیا بازآفرینیخلاقانه قابلیت تعریف و ارزش گذاری دارد؟ آیا اصالت محصول هنری مبدأ را دارد؟ و یابر ارزش این اصالت می افزاید یا از آن می کاهد؟ این پرسش ها و تناظری که با موقعیتفیلمساز در دنیای هنر به ذهن متبادر میشود، پوسته بیرونی اثر را تشکیل میدهد. امافیلم فراتر از این ها رفته و از طریق هنر و مفهوم اصالت، به کند و کاو در ارتباطاتانسانی، مفهوم عشق و جنسیت می پردازد.
فیلم با یک نمای خالی از میزکنفرانس آغاز میشود. میکروفون، یک لیوان آب و کتابی - تحت عنوان کپی برابر اصل-روی میز قرار دارد. صدای ریز صحبت عده ای به گوش میرسد که در انتظار آمدن نویسندهکتاب نشسته اند. جیمز میلر نویسنده نظریاتش را پیرامون اصالت هنر و بازآفرینی، درکتاب نوشته و حالا برای معرفی و نقد آن به شهر توسکانی آمده. این نمای خالی باورود مترجم کتاب و پس از آن خود میلر از س انتظار درمی آید و جای آن را نویسندهای مطمئن و با اعتماد به نفس می گیرد که با دیدی روشن و لحنی قاطع به بیان نظریاتخود پیرامون اصالت هنری می پردازد. در طرف دیگر ژولیت بینوش، کلکسیونر عتیقه جاتیقرار دارد که با حضور نابه هنجار و با تأخیرش در مراسم، نخستین نشانه تقابل و واردنمودن خدشه به اطمینان و قطعیت مرد نویسنده را در سکانس آغازین فیلم به نمایش میگذارد.صدای سخنرانی مرد نویسنده بر تصویر کلنجارها و اشاره های چشم و ابروی زن و فرزندشدر سالن، موقعیت محو شدن قطعیت مرد را در پس احساسات زن به نمایش میگذارد. پس ازآن آشنایی مرد نویسنده و زن کلکسیونر آغاز میشود و این آغاز یک سفر است؛ سفر مرد وزن به درون خویشتن، تا از دل پرسه زنی در شهر توسکانی، گذر از ایستگاه هایدراماتیک مختلف و برخورد با آدمهای گوناگون، به شناخت عمیقی از تفاوتهای ماهویجنسیتی و اخلاقی خود برسند و به درک جدیدی از مفهوم عشق دست یابند.
در نیمه نخست فیلم شاهد گفتگوهایمرد و زن درباره هنر هستیم. زن اصالت را در زیبایی می بیند و سعی میکند مرد رامتقاعد سازد که یک کپی خوب حتی میتواند بهتر از اصل باشد. اما مرد بر اصالت اثرمبدأ تأکید دارد. در خلال این گفتگوها و گشت و گذار در شهر تفاوت های اندیشه ونگاهشان بروز مییابد؛ زن احساساتی و برونگرا است؛ از بیان دیدگاه ها، دغدغه ها ومشکلات زندگی شخصی اش هراسی ندارد، از همین رو به راحتی از مشکلات و اختلافات بافرزندش میگوید و درددل هایش را مطرح میکند. زن تلاش میکند ارتباط نزدیکتری با مردبرقرار کند. اما از طرف دیگر مرد درونگرا است و از بیان صریح نظراتش خودداری میکند.واقع گرا است و به شیوه ای کنایه آمیز احساس گرایی زن را مورد نقد قرار میدهد. درمیانه فیلم در یک کافه رستوران محلی مرد با اشاره ای غیر مستقیم و داستان گونه،رابطه سرد زن و فرزندش را به چالش میکشد و ایده اولیه کتاب را برگرفته از اینرابطه عنوان میکند. این سکانس نقطه عطف فیلم را رقم میزند. پیرزن کافه دار بهاشتباه این دو را زن و شوهر میپندارد. تصوری که ناگهان با یک چرخش غیرمنتظره مردو زن را در جایگاه زن و شوهری قرار میدهد که ۱۵سال از ازدواج آنها میگذرد. مرد وزن خود را در یک موقعیت نمایشی قرار میدهند؛ یک بازی. این تصور پیرزن را ادامهداده و نقش زن و شوهری را بازی میکنند که پس از ۱۵سال، رابطه شان به سردی گراییدهو حالا هر کدام سعی میکنند با مرور اتفاقات ریز و درشت زندگی خود، ریشه های اینبحران را بیابند. حالا در نیمه دوم فیلم این زن است که مرد را به چالش میکشد و بامرور جزئیات رابطه شان در طی 15 سال گذشته او را مقصر خاموشی شعله های عشق میانشانمیداند. قطعیت و اعتماد به نفس مرد، در نیمه دوم جای خود را به تردید و تزلمیدهد. اما این چرخش دراماتیک نیمه فیلم، علاوه بر جابجایی موقعیت ها از منظر قدرتو تسلط، یک ساختارشکنی تمام عیار در سینمای کیارستمی نیز به شمار میرود. مرد و زندر قالب نقش یک زوج میان سال فرو میروند، اما این نمایش زن و شوهری کاملا بیمقدمه و ناگهانی آغاز میشود و گاهی چنان مرز میان واقعیت و نمایش را در هم میشکند،که نمیتوان به صراحت تعبیر و تفسیر روشنی از رابطه شان ارائه داد. زن در کافهرستوران و هنگامی که مرد مشغول صحبت با تلفن در بیرون رستوران است، از اصلاح نکردنصورت شوهرش (مرد) نزد پیرزن گله میکند. و در اواخر فیلم مرد در مورد اصلاح ریش دوروزه صورتش به زن میگوید، در حالیکه اگر ارتباط این دو را در نیمه دوم فیلم یکنمایش بدانیم، منطق چنین حکم میکند که مرد نباید در مورد اصلاح صورت چیزی بداند،چرا که یک ماجرای ساختگی از جانب زن بوده و مرد در موقع روایت آن حضور نداشته. والبته مسیر روایت داستان نیز نشانه ای از هماهنگی مرد و زن در اجرای این نمایش وبازی ندارد. در این فیلم واقعیت و نمایش در هم آمیخته شده اند، و در یک تناظرساختاری مفهوم کپی برابر اصل را در بافت یک رابطه نشان میدهد، که به طرز هوشمندانهای در مختصات روایت داستان نیز تبلور یافته است. کیارستمی با از بین بردن مرزواقعیت و خیال، همان دغدغه های همیشگی اش درباره ارتباطات انسانی را این بار درقالب یک اثر سورئال به نمایش میگذارد، و با عبور از واقعیت به اصالت یک رابطه/اثرهنری درخور تحسین دست مییابد. حضور ژان کلود کاریر – فیلمنامه نویس سورئال وهمکار لوئیس بونوئل- نیز در یکی از فصل های درخشان فیلم، نوعی دلالت فرامتنی برهمین ساختار شکنی فیلمساز دارد. در همین سکانس، میزانسن ایستادن کاریر و همسرش بهگونه ای است که صحبت های او با تلفن تصور گفتگوی با همسرش را به وجود میآورد، امابا یک جابجایی این تصور فرو میپاشد. این ساختارشکنی در قراردادها یکی از مولفههای آثار ساختارشکن چون سورئالیسم است. در پایان، زمانی که مرد و زن در اتاق هتلیکه 15 سال پیش در شب عروسی اقامت داشته اند (واقعیت یا نمایش؟) حضور دارند، تمامماجراها و جدل های کلامی را از سر گذرانده اند. به آرامشی پس از طوفان دست یافتهاند. هر دو به نیازشان مبنی بر یافتن عشقی عمیق پی برده اند. و حالا دیگر مرد موضعدفاعی و درونگرای خود را رها کرده و به زیبایی زن اعتراف میکند. در آخرین نما، مرددر حالی که دست های خود را میشوید، نگاهی تردیدآمیز به آینه و سپس به مسیری کهامتدادش به زن میرسد، می اندازد. از قاب خارج میشود. ناقوس هایی که به صدا درمیآینددر پس زمینه قاب دیده میشوند. پایان فیلم نیز با نمایی خالی رقم میخورد، که یکتقارن و تضاد با نمای آغازین میسازد. تقارن زیبایی شناسانه قاب های خالی و تضادموقعیت انسانی مرد نویسنده که از قطعیت دروغین به تردیدی اصیل و راستین میرسد.
درباره این سایت